دست در زلف ببرد و ...

دست در زلف ببرد و همه موی افشان کرد / یک نگه کرد دو صد دل ز رخش جوشان کرد

در ره مهوش او دار گرفتار آمد / چو ز دادار جهان بارگهش پنهان کرد

جمله خلق ز طوق رخ او آزادند / هر که رویش نظری کرد دلش زندان کرد

شبه او کس نتوانست خرامید دمی / نفسی خوش بخرامید جهان مستان کرد

فکر لعل لب او بود همه در سر من / که برم نیس شدن در نفسش آسان کرد 

دیدگانش مگرم یاد چه می کرد دلا / که چنین جان مرا از نگهش نالان کرد

یار من عهد جگرخوار نگه داشت چرا / بدن شیفتگانش چو نی انبان کرد

میلاد
نظرات 1 + ارسال نظر
منصور جمعه 6 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 05:45 ب.ظ http://toranj.blogsky.com

شعر زیبایی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد