خانه عناوین مطالب تماس با من

آیینه

آیینه

پیوندها

  • محفل
  • نگاتیو
  • امید وصال
  • کیمیای قلم

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • اگر بار گران بودیم ...
  • گریه کنید بهتره
  • توجه کنید
  • این نیز بگذرد...
  • اینم یه چند گانه ی دیگه...
  • شب رفت، اما ستاره ها هستند.
  • این فقط یک نظر سنجی است
  • بی بیب...
  • مزخرفات( دقت کنید الف و ت نشانه ی تانیث است)
  • آغاز راه...
  • [ بدون عنوان ]
  • ای دوست...(۱.۲)
  • میرم از شهر فرشته های زشت
  • آغاز
  • غم جدایی یار چه شیرین است...(۱)

نویسندگان

  • آیینه 156

بایگانی

  • فروردین 1386 1
  • اسفند 1385 1
  • بهمن 1385 1
  • دی 1385 8
  • آذر 1385 9
  • آبان 1385 13
  • مهر 1385 10
  • شهریور 1385 3
  • شهریور 1384 1
  • مرداد 1384 1
  • تیر 1384 1
  • خرداد 1384 1
  • اردیبهشت 1384 7
  • فروردین 1384 5
  • اسفند 1383 5
  • بهمن 1383 7
  • دی 1383 6
  • آذر 1383 18
  • آبان 1383 27
  • مهر 1383 4
  • مرداد 1383 1
  • تیر 1383 10
  • خرداد 1383 6
  • اسفند 1382 1
  • شهریور 1382 4
  • مرداد 1382 1
  • خرداد 1382 4

آمار : 82556 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • اگر بار گران بودیم ... شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1386 23:04
    بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه الراجعون کل نفس فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام ... جایگاه هر بنده نزد خالق اوست. در پی درگذشت ناگهانی و تاسف بار آیینه، مراسم ختم آن مرحوم برگذار نمی شود. زین پس این وبلاگ تغییر ماهیت داده ان شاء الله به خدمت باز خواهد گشت. هر چه خاک آن مرحوم بود بقای عمر شما. یا ایتها...
  • گریه کنید بهتره جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 23:56
    با سلام . دوستان عزیز اگه خواستین خدایی نکرده این مطلب رو بخونید حتما: ۱. با صدای بلند ۲. با آرامش ۳. با دقت ۴. و ...... بخوانید. تمام شخصیت ها مجازی هستند. گاهی اوقات ادم حتی دلش نمی خواد داد بزنه. دوست داره یه گوشه بشینه هق هق گریه کنه. سخته نه سخته. دوست داره قطره های اشک روی صورتش قل بخورن دوست داره قطره های اشک...
  • توجه کنید سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1385 13:36
    ببینید : محفل
  • این نیز بگذرد... پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1385 21:23
    آیا به خاطر می آوری:نام پنج نفر از ثروتمند ترین اشخاص جهان، پنج شخصی که در سالهای اخیر ملکه ی زیبایی جهان شده اند یا دو نفر از کسانی که جایزه نوبل را برده اند و یا حتی ده هنرپیشه ای که اخیرا اسکار گرفته اند…نسبتا مشکل است.نگران نباش هیچکس به خاطر نمی آورد! تشوق ها پایان می پذیرد…مدالها را گرد و غبار فرا می گیرد…...
  • اینم یه چند گانه ی دیگه... جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 13:28
    - حضرت علی علیه السلام: مراقب افکارت باش که گفتارت می شود، مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود، مراقب رفتارت باش که عادتت می شود، مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود، و مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود... - کِرکِگور: ایمان یک شور است، ایمان چیزی میان شک و یقین است. ( من خودم این آدم رو تا حد زیادی قبول ندارم ولی به عنوان...
  • شب رفت، اما ستاره ها هستند. شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 08:28
    دوستی در یکی از وبلاگ ها مطلبی را با عنوان «اینجا ایران است قرن بیست و یک ام» منتشر ساختند. آنچه در زیر می خوانید صرفا نقدی است از اینجانب. نه تایید و نه تکذیب و نه رد بر نوشته ی مذکور. بله. سنت ها ممکنه عوض بشه. روش زندگی نیز. ولی می خوام بدونی هنوز جوونایی هستن که محل تجمع اونا مسجده. هنوز جونایی هستن که نه تو گیم...
  • این فقط یک نظر سنجی است چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 11:52
    به نظر شماچگونه می توان در تحصیل آن هم در نظام آموزشی ایران موفق بود؟ اصلا موفقیت تحصیلی را چگونه تلقی میکنند؟ به شدت منتظر نظرات شما هستم
  • بی بیب... چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 09:51
    های... داشتم با خودم فکر می کردم: نباید برای هیچ چیز عصبانی بشم... نباید حرص بخورم... نباید اعصابمو خرد کنم... اما همین که یه ذره گذشت فهمیدم که من برای همین موضوعی هم که داشتم بهش فکر می کردم در حال اعصاب خرد کردن بودم... و افتادم تو یه دوری که نتیجه اش این شد: اصلا اعصاب واسه خرد شدنه دیگه... اعصاب هست که خرد بشه......
  • مزخرفات( دقت کنید الف و ت نشانه ی تانیث است) سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 10:32
    سلام... امروز ۳ شنبه... ۲ ساعت دیگه امتحان آز شیمی داریم و من دارم این پست رو مینویسم... فردا هم امتحان کتبی (بی) تربیت بدنی داریم... و من همچنان بی خیال روزگار... کار خودم را می کنم... امروز صبح اتفاق عجیبی افتاد... سر کلاس شیمی... این جماعت سر کلاس شیمی هیچوقت نمیومدن جلو بشینن... خیلی گیج شده بودم و در عین حال...
  • آغاز راه... یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 10:21
    سلام... خیلی وقت بود که می خواستم بنویسم ولی دستم نمیومد... - اینو به بعضیا گفتم...حالا وقتشه که به همه بگم... مارتین لوترکینگ: مانند مار هوشیار باش و مانند کبوتر ساده... - خدا با گچ سفید داشت به فرشته هاش درس میداد... دوتا خط موازی کشید... و گفت: دو خط موازی هرگز به هم نمی رسن... الا در بینهایت... اون موقع فرشته ها...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 20:43
    سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست عالمی دگیر بباید ساخت وز نو آدمی
  • ای دوست...(۱.۲) چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 10:04
    سلام... - آقا این روزا خیلی سرم شلوغه کمتر پست می دم... - بچه های دانشگاه جلوی ما سه دسته اند: برقی ها و مکانیکی ها به ما میگن دکتر و خوب حساب ویژه ای رو ما باز کردن اما نمی دونن که خبری نیست...عمرانی ها دو دسته اند...اونایی که با ما نیستن به ما میگن مهندس که خب این هم واسه اینه که فکر می کنن ما خیلی خرخونیم و از این...
  • میرم از شهر فرشته های زشت دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1385 15:07
    دلمو تو چمدونم میذارم ، گلدونای گلمو بر میدارم برای ادامه ی این سرنوشت ، میرم از شهر فرشته های زشت شهری که تو دود کینه ها گـُمه ، لب آدماش چه بی تبسمه توی دست هر دقیقه خنجره ، غنچه ی ترانه اینجا پر پر ه از غربتی به غربتی وقتشه که سفر کنم وقتشه این آواره رو دوباره در به در کنم وقتشه که جا بذارم خاطره های تلخمو وقتشه از...
  • آغاز جمعه 24 آذر‌ماه سال 1385 10:08
    « دوستت دارم » را شعری تازه سروده ام و محبت را کاخی دوباره بنا نهاده ام و انسان را بارویی عظیم پی افکنده ام تا نگویند - این فرومایگان - عاشقی را ٬ به سر رسیده زمان روز را تعریفی دوباره می کنم و شب را معنایی دیگر می دهم و سخن را طنینی متفاوت می بخشم تا نگیرند - این همیشه خرده گیران - که بدعت را ٬ دگر نمانده زمان صداقت...
  • غم جدایی یار چه شیرین است...(۱) چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1385 09:47
    ...به نام خدای زیبایی ها... پرنده چی کار می کنه؟...خب معلومه پرواز می کنه...با چی؟...خب با پر دیگه...ولی اگه پاهاشو ببندن چی؟...اوووم...نه...دیگه نمی تونه پرواز کنه...ولی بازم پرنده است...چون هنوز قلب داره...چون هنوز هست...چون هنوز نپوسیده که خاک بشه و پودر بشه و سنگ بشه...هنوز پرنده است...و قلبش میتپه به امید یه روزی...
  • سوالات یک مغز گیج... جمعه 17 آذر‌ماه سال 1385 11:16
    سلام... راجع به موسیقی می خوام بگم که... *موسیقی آدم رو از فکر کردن باز می داره یا آدم رو به فکر فرو می بره؟... ۱.به فکر فرو می بره...۲.از فکر کردن باز می داره...۳. هر دو... ۴. هیچ کدام... می دونم بابا تست استاندارد نیست...شما به جواب همین تست غیر استاندارد فکر کن... اگه جواب گرفتی به ما هم بوگو... **یه سوال دیگه......
  • برداشت آخر... دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 13:45
    سلام به همه ی دوستان... افلاطون گفته: آدمی با عشق های نسبی یه عشق مطلق دست می یابد... چند تا توصیه: ۱. به حرف های آقای ط. که تو جلسه هفتگی قبل زده شد خوب فکر کنید... ۲. مناجات خمس عشر رو یک بار با دلتون بخونید و باز هم فکر کنید... ۳. و دیگه از عشق نخواهم گفت... چون سخن عشق ناگفتنی است... چون هر کس باید به اندازه ی درک...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 10 آذر‌ماه سال 1385 13:43
    سلام بین دونماز بود که یکی از مسئولین مدرسه میکروفن را گرفت و گفت یکی از اولیا امکانی فراهم کرده تا یک استاد خارجی که به ایران آمده بیاید مدرسه ما. اولش یه کوچولو تعجب کردم. پیش خودم فکر کردم لابد می خواهد بیاید ببیند که مدرسه های ایران چه شکلیه. فردا در نمازخانه نشسته بودیم و من به اطرافیانم نگاه می کردم. یکی می گفت...
  • برخورد از نوع چندم... شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 22:19
    به نام آفریننده ی زیبایی ها به تمام دوستان و همراهان سلام عرض می کنم.در ابتدا لازم به ذکر است مسئولیت مطالعه و عواقب مطالعه ی این این مطلب و تاثیرگذاری آن بر خواننده، به لحاظ شرعی و اخلاقی، بر عهده ی شخص خواننده می باشد و اینجانب هیچ گونه مسئولیتی را پذیرا نیستم. چنانچه حدس می زنید مطالعه ی این سلسله مطالب که در آینده...
  • آزادگی پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 19:31
    پشّه ای در استکان آمد فرود تا بنوشد آنچه وا پس مانده بود کودکی - از شیطنت - بازی کنان٬ بست با دستش دهان استکان! پشّه دیگر طعمه اش را لب نزد جست تا از دام کودک وا رهد. خشک لب٬ می گشت٬ حیران٬ راه جو زیر و بالا٬ بسته هر سو٬ راه او. روزنی می جست در دیوار ودر تا به آزادی رسد بار دگر. هر چه بر جهد و تکاپو می فزود راه بیرون...
  • سیب زمینی!!! سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 09:29
    قبل از اینکه بگم یک شنبه سر کلاس نقشه کشی چه اتفاقی افتاد، اول باید یک خرده در مورد استادمون توضیح بدم: - سن: 50-60 سال ... ــ - شیک و خیلی مقرراتی ... ــ حساس به صحبت کردن سر کلاس و ورود و خروج بچه ها و هر گونه صر و صدای خارج از کلاس... ــ توجه به حقوق دیگران در کلاس ... ــ (مثلا یک بار نیم ساعت در مورد فرق انسان و...
  • می دونی حرفی ندارم... جز امشب زیر بارون...برم و گریه کنم... یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1385 10:53
    ۱.بابک بیات برای پیوند کبد به پول نیاز دارد، نوشته است به اندازه یک عدد ماکسیما!!! چه اتفاق عجیبی ...درست در حالیکه به ترانه اش گوش می دهم باید این خبر را بخوانم... و چقدر تاسف بار است که این غول ترانه برای زنده ماندن تنها به مبلغی نیاز دارد که هزاران عدد آن در این شهر لامذهب در گذر است... و در گزند استهلاک... خاک بر...
  • اپوزیسیون عمقزی پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 03:01
    توجه : قبل از خواندن این مطلب به پست علیرضا از ترنج مراجعه کنید. باسمه تعالی با سلام و صلوات و درود و بدرود فراوان٬ خدای بزرگ را شاکرم که به حقیر آثم کافر ... توفیق خدمت گزاری در درگاه ازلی و ابدی عنایت نموده تا دست بوسان حضرتش گردم و این جوابیه پابلیش گردانم. بزرگی از آشنایان مرا به وب نوشتی رهنمون شد (لینک گردانید)...
  • تک نوشته ها یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1385 10:26
    «من به دو چیز عشق می ورزم: یکی تو و دیگری وجود تو. به دو چیز اعتقاد دارم: یکی خدا و دیگری وجود تو. من در این دنیا دو چیز می خواهم: تو و دیگری خوشبختی تو. آری آغاز دوست داشتن زیباست گر چه پایان راه ناپیداست. من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست.» تنها نمونین...
  • دنبال خودت نگرد چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 19:22
    لای برگای کتابا دنبال خودت نگرد تو غبارا تو سرابا دنبال خودت نگرد گم نکن خودت رو تو دنیای تردید و دروغ زیر آوار نقابا دنبال خودت نگرد باورش کن من تازه رو خود خود توئه اون غریبه که عذاب لحظه هات شده توئه صورتت برات نقابه خودتو نشون بده اون که تن میده به هر نقابی که مُده توئه (یغما گلروئی)
  • رفع ابهام یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 10:01
    به نام اونی که گاهی ته قلبمونه...گاهی روی قلبمونه...وگاهی خود قلبمونه...وگاهی... دوستان نظراتی داشتن که می خوام اونها رو اینجا منعکس کنم و توضیح بدم... ۱. برخی فکر می کنن که چیزهایی تغییر اساسی کردن...مثلا اینکه من تغییر اساسی کردم...ببینین دوستان باید بگم که من قبلا هم همین جوری بودم...ولی خب در هر زمانی مسائلی موجب...
  • باز دانشگاه چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1385 07:40
    حضور مبهم پاییز و باز دانشگاه و لحظه های دل انگیز و باز دانشگاه تو گرم درسی و من گرم کندن اسمت به گوشه گوشه هر میز و باز دانشگاه دم غروب و حضور خسته اشیاء هوای وسوسه آمیز و باز دانشگاه دوباره قصه سیب است و آدم و حوا دوباره قصه پرهیز و باز دانشگاه حدیث یک حضور بزرگ و دل تنگ است حدیث کاسه لبریز و باز دانشگاه ...و عاقبت...
  • زندگی ، عشق ، هدف...مال من است...جملگی کار من است... یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1385 19:01
    سلام می کنم به همه ی دوستان...یه سوال مطرح می کنم که چند روزی است ذهنم رو مشغول کرده...فکر کردم به دردتون بخوره...الان ما داریم توی دانشگاه درس می خونیم...چرا؟...برای چی؟...میشه جواب داد مهندس بشیم دیگه...چرا؟...بازم میشه گفت که بتونیم به مملکت خودمون خدمت کنیم و درضمن درآمدی هم برای خودمون داشته باشیم...چرا در...
  • بودن یا نبودن...مگه فرقی هم می کنه!!! پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1385 10:59
    ۱- (عنوان هیچ ربطی به متن نداره...همین جوری گفتم که راجع بهش فکر کنین...) سلام عزیزان...امیدوارم حالتون خوب باشه...فکر کردم راجع به چی بنویسم...نه این که موضوع نداشته باشم...بلکه موضوع ها زیادن...یه چیزی توی ذهنم جرقه زد که باعث شد دست به قلم ببرم...دقت کردی هر چی که می گذره و سنمون بیشتر میشه، پیچیدگی های زندگی مون...
  • خدا حافظ رمضان سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 20:14
    ویرایش مهم فرهاد: از میلاد می خوام که طرح ضربتی زوج و فرد رو برای کم شدن ترافیک اجرا کنه...مثلا من و میلاد و علی روزهای زوج و حامد و احمد روزهای فرد...فکر کنم که طرح زوج و فرد باید اجرا بشه...منتظر اعلام نتایج رای گیری برای تصویب طرح باشید... ویرایش مهم میلاد : لازمه که از هم اعضای وبلاگ یه عذر خواهی بکنم. علی آقا از...
  • 156
  • صفحه 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6