خانه عناوین مطالب تماس با من

آیینه

آیینه

پیوندها

  • محفل
  • نگاتیو
  • امید وصال
  • کیمیای قلم

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • اگر بار گران بودیم ...
  • گریه کنید بهتره
  • توجه کنید
  • این نیز بگذرد...
  • اینم یه چند گانه ی دیگه...
  • شب رفت، اما ستاره ها هستند.
  • این فقط یک نظر سنجی است
  • بی بیب...
  • مزخرفات( دقت کنید الف و ت نشانه ی تانیث است)
  • آغاز راه...
  • [ بدون عنوان ]
  • ای دوست...(۱.۲)
  • میرم از شهر فرشته های زشت
  • آغاز
  • غم جدایی یار چه شیرین است...(۱)

نویسندگان

  • آیینه 156

بایگانی

  • فروردین 1386 1
  • اسفند 1385 1
  • بهمن 1385 1
  • دی 1385 8
  • آذر 1385 9
  • آبان 1385 13
  • مهر 1385 10
  • شهریور 1385 3
  • شهریور 1384 1
  • مرداد 1384 1
  • تیر 1384 1
  • خرداد 1384 1
  • اردیبهشت 1384 7
  • فروردین 1384 5
  • اسفند 1383 5
  • بهمن 1383 7
  • دی 1383 6
  • آذر 1383 18
  • آبان 1383 27
  • مهر 1383 4
  • مرداد 1383 1
  • تیر 1383 10
  • خرداد 1383 6
  • اسفند 1382 1
  • شهریور 1382 4
  • مرداد 1382 1
  • خرداد 1382 4

آمار : 82630 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • خباثت!!! سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 17:46
    عید سعید فطر را به همه دوستان تبریک می گم. این اتفاق همین دیروز برام اتفاق افتاد و نزدیک بود سرم را به باد بدهد و اینجا می نویسمش: توی سایت عمرانی ها نشسته بودم که یک آقایی آمد کنارم نشست و Log in کرد، تو همین لحظه مسئول سایت آمد و بهش گفت: - کارت دانشجوییتون لطفاً -می خواهید چیکار؟! - می خواهم چک کنم عمرانی یا نه! -...
  • مبارکا باشه!!! سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 01:54
    عیدتان مبارک. به مناسیت عید فطر تصمیم گرفتم تمامی ابیات دیوان حافظ که به نوعی به این مناسبت فرخنده اشاره دارند رو به شما تقدیم کنم : حافظ منشین بی می و معشوق زمانی کایام گل و یاسمن و عید صیام است - روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست - بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد هلال...
  • تقدیم به.... دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1385 17:16
    تقدیم به یکی که خیلی دوستش دارم... تو گفتی: از شماها بی وفایی از منم هی صبر و طاقت طاقت و صبرم تمومه خسته هستم تا قیامت خنده ها مال شماها گریه ها مال دل من با شراب و شور و مستی حل نمی شه مشکل من ای سفیدا و سیاها زندگی مال شماها من که تو دنیا غریبم خوش به حال اشناها من گفتم: من شبگردی در شب سرگردان درشب دویدیم به سوی...
  • آخرین شروع جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 16:59
    سلام نمیدونم چند وقته برات ننوشتم. فکر کنم امروز درست یک ساله و ده ماه و دو روزه که ... ! دفعه قبلی که واسه وبلاگ مطلب دادم یه دانش آموزه ساله سومی بودم که هنوز نمیدونست رییس سازمان سنجش چه نقشه هایی واسه یکی دو ساله آییندش کشیده بلاهایی که قراره سرش بیاد و خیلی چیزهایه دیگه رو حتی تو ذهنش هم نمیتونست تصور کنه. ولی...
  • ناعشقولانه ها سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 09:36
    (همین جا تو () بگم که هر کسی که لطف میکنه و نظر میذاره جوابش رو از ۱ دقیقه تا ۱ هفته ی بعد می گیره...مطلب یکی بود یکی نبود رو هم بخونید...مرسی) سلام می کنم به همه ی دوستان(شاید یکی نخواد دوست باشه، اون دیگه به خودش مربوطه) 1.آقا رفتیم نوار سامی یوسف رو بخریم....با کلی ذوق رفتیم و خریدیم....اومدیم گذاشتیم تو...
  • یکی بود یکی نبود دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 20:30
    یکی بود یکی نبود...غیر از خدا هیچ کس نبود...دو تا دوست با وفا بودند...همدیگر رو خیلی دوست داشتند...یکیشون بی خبر گذاشت و رفت...رفت اون دور دورا...شایدم پیش خدا...کسی نفهمید کجا...اون یکی تنهای تنها شد...تنهای تنها...از همه چیز و همه کس برید ... اما... اما اون به فکر خودش نبود...اون اونقدر رفیقش رو دوست داشت که اصلا به...
  • اول سلام دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 20:24
    اول به همه ی بچه های وبلاگ سلام می کنم و بچه های گل ایرونی که این وبلاگ رو می خونن.ورود خودم رو به گروه همین جا بطور رسمی اعلام میکنم.....موفق باشین...
  • اعلام وضعیت پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 02:02
    خیلی از این موضوع ناراحتم که رمضان نصفش گذشت و به شب های قدر نزدیک شدیم، من آدم تر نشدم که هیچی ،حتی پس رفت هم داشتم و خیلی از کارهایی که در ماههای عادیش انجام نمی دادم، تو این ماه دارم تلافی می کنم. شنبه این هفته بود که پس از دو هفته تازه کلاس فیزیکمون تشکیل شد. با اینکه از جلسه اول چیزی دستگیرم نشده بود، دوشنبه با...
  • تغییر سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 17:31
    تصمیم گرفتم که بی اجازه از سایر نویسندگان (و ننویسندگان) محترم (و صد البته غیر محترم) تغییر کوچکی در وبلاگ ایجاد کنم و اونم اینه که آهنگی به اسم وطن با شعر حسین منزوی به وبلاگ افزودم. اخطار مهم ( فقط احمد بخواند ) اگر تا آخر هفته آینده مطلب ندی رمزو عوض می کنم. (البته بعدش بهت می دمش ها!)
  • شازده کوچولو بر نمی گردد. پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1385 12:52
    تیریپ ۱ : بعضی چیزا فقط ارزش یه بار اومدنو دارن؛ یه بار دیدن٬ یه بار شنیدن. مثل شازده کوچولو با شاه قاقم پوش و عزلت نشین می خواره اش. مثل شازده کوچولو و تجیرش که تنها هنرش محروم کردن نفس های گرم و بی صدای شهریار کوچولو از عطر گل سرخشه. مثل قصه اهلی کردن و اهلی شدن. مثل ... اما عوضش بعضی چیزای دیگه رو اگه صد بار هم...
  • آز. فیزیک سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1385 20:13
    یک هفته گذشته وبالاخره دل انجمن اسلامی ها برامون سوخت که یک چتر آشنایی تو این دانشگاه بی در و پیکر برامون 4 شنبه بگذارند. دیگه داشتم قاطی می کردم، اینجا 2 جا را بیشتر بلد نبودم، یکی دانشکده فنی، یکی دیگر هم هنرهای زیبا!!! نمی دانم چرا تو دانشگاه هر چی خبر احمد را می گیرم میگن تو سایته و داره فلان چیز warcraft را...
  • می دونی الان چه ماهیه؟ یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1385 01:45
    دل نشین ترین آواز٬ آواز بی آواز خوان است. آواز آن گاه زیباست که آواز خوان تو نباشی... وقتی که یک نی میان تهی شدی ... وقتی که جریان صدای ایزدی را در خود شنیدی٬ وقتی آن آواز ناب و بی آواز خوان - از آن رو که آواز خوان نه کس است و نه غیر کس٬ و جوهریست والاتر - را در خود شنیدی... آن گاه به حقیقت صدای خود و آواز خود پی برده...
  • ادامه ماجرا دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1385 17:01
    ر وز اول دانشگاه با سخنرانی 6 نفر برامون آغاز شد. یک نفر را فرستاده بودند بالا که فقط در مورد مشروطی و اخراجی و ... برامون حرف بزنه. یک نفر هم برامون فرستاده بودند که بهمون حال بده و بگه فقط فنی تهران!!! حتی نماینده هم از دفتر رهبری برامون آورده بودند که به صرف افطار هم دعوتمون کرد! ولی چیزی که اونجا بهم حال داد اکثر...
  • ثبت نام جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1385 23:03
    به نام خدا این اولین پستم است بعد از حدود 15 ماه دوری از جوامع وبلاگ نویسان. ثبت نام: روز ثبت نام دانشگاه فرا رسید، خودمونیم عجب دانشگاه خوش آب و هوایی داریم، یک بلوار که اطرافش دار و درخته، و وسطش آبی روان و دوستانی…! . همه تو این بلوار مستقر بودیم، یکی تنها رفته بود، یکی با پدر مادرش و یکی ... ، البته یکی هم مثل من...
  • عنوان بی عنوان پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1385 13:32
    از همه دوستان متشکرم!!! حامد جون من که تلفنی بهت گفتم!؟ (نکنه این نظر رو قبل از اون تلفنه داده باشی؟!؟!) من الان یه هفته اس منتظرم بر و بکس بلاگمون یه چیزی آپ کنن٬ اما دریغ از یه سلام! به هر حال٬ قبولی های فعلی : سجاد (رتبه اش رو نمی دونم) : مهندسی پزشکی شاهد (تهران) میلاد (۳۲۷) : کامپیوتر نرم افزار شریف (تهران) حامد...
  • راه اندازی دوباره مبارک باشه!! جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1385 11:45
    سلام. دوباره وبلاگ رو راه اندازی خواهیم کرد. با همه ی اعضاء ان شاء الله. در ضمن به مناسبت نزدیک شدن به ۳۱ شهریور شعری رو که مال یکی از دوستان است می نویسم : آن روز که ما معبر مین می گشتیم آن روز که ما خاک زمین می گشتیم برخی ز کسان به سفره مشغول شدند بازیچه ی آن٬ سفره ی این می گشتیم آن ها به هوی کشته ی خود گشته و ما ما...
  • آمار وبلاگی چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1384 04:03
    قبولی های وبلاگ : میلاد :‌ مهندسی کامپیوتر نرم افزار تبریز احمد :‌ عمران - عمران ابرقو حامد : فناوری اطلاعات - ماهشهر * این قبولی ها مربوط به آزمون خودآزمایی دانشگاه آزاد اسلامی می باشد. *هنوز از سجاد خبریدر دست نیست. میلاد.
  • سلام ... شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1384 23:55
    یه سلام به همه دوستان عزیز و عزیزان دوست که در یه کاروان دیگه ما رو همراهی می کنن. فقط یه حرف : خداحافظ خاتمی ... سلام ... ٬ که از ته دل این رو می گم و با اکراه اون رو. خرده مگیرید هان بد گهران در رهند وصله ی حق را زنید بر همه اعدای خویش «محمد رضا»
  • ای دل اگر عاشقی ... شنبه 25 تیر‌ماه سال 1384 16:52
    عاشقا خیز که آن محنت جان می آید٬ آن که اندر پی او گشت جهان می آید یصل الروح بما یطلبه اعصارا٬ آنچه دل می طلبیده است همان می آید امید است که من باب فوت ما در حادثه ای دسته جمعی (نظیر بمب گذاری های لندن) نگران نشده باشید. ۱. آقای شمخانی اعلام کرده تا پایان سال ۲۰۰۶ اسکای لب خواهیم داشت ۲. آقای احمدی نژاد (رئیس جمهور...
  • ما زنده ایم!! چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1384 21:35
    آهای خلایق ماها زنده ایم! به جان خودم زنده ایم.... یکی از مسئولین شبکه دیتا رو جمعه دیدم که می گفت فیلتر شدن بلاگ اسکای دست کم تا بعد از انتخابات ادامه داره. دیروز یکی داشت مضمون تبلیغ انتخاباتی رئیس جمهور قطعی آینده رو برام نقل می کرد :‌ به مهتاب بد نگویید اگر تب دارید که از پی این عنوان هم دو صفحه نامه عاشقانه -...
  • انتخاباتیه جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 11:24
    سپاس فراوان خداوند حلیم را، و خالق علیم و حکمران قدیم را، که از بسط ملکش، خانی بگسترده و از عدل حکمش ، بذر داد بیفشانده. که از اوست خلق جهان، بر اوست رزق مردمان و بنیان آسمان. به گاهی، دولتی از دوستان قدیم و مراودان حلیم، و اربابی از اربابان معنی، شبی بر سر بالینم آمدی، که از احوال خود به در شدی و تن خویش به جرگه...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 17:24
    رفته بودیم نمایشگاه، دیدم یک نفر ایستاده و مدام با تعجب با خودش تکرار می کنه :"عجب صحنه ای بود!" خوب من فکر کردم حتما یک چیز نادرستی حتما دیده.گذشت تا یک ربع بعد که همین فرد را جلوی یک غرفه شیک دیدم دوباره با خودش یک چیزی را تکرار میکند، یک خوده دقت کردم دیدم داره بالا را نگاه می کنه و می گوید:" عجب سقفیه ها !!!" سقف...
  • جلسه شورای کل چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 22:19
    شرح یک جلسه آقای دبیر کل : آقایان خوب است که در مورد مکانیزه کردن سیستم آموزش دبیران تصمیم گیری کنیم! همه ی اعضاء یک صدا : بله، خیلی خوب است... همگی موافقیم... آقای منشی کل جلسات : آقای دبیر کل، خاطر نشان می کنم که الان پنجاه و پنج جلسه (یعنی به تعداد کل جلسات) است که این موضوع ، دستور جلسه بوده است. آقای معاون کل :...
  • اعتراض پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1384 22:48
    دو سه روز پیش تلویزیون اعلام کرد که می خواهند خشتها و گنبد حرم حضرت معصومه از طلای 18 عیار به 24 عیار تبدیل کنند و یک سری دیگر از این کارها برای تزئینات و ..، من نمیدونم این همه محتاج و نیازمند تو این مملکت زندگی میکنند، بعد اینها اینطرف طلای 18 عیار را 24 می کنند و هزار تا دیگر از این قرتی بازی ها. یکی از آشنایانم...
  • دوباره دستای نامرئیه شب پلک های پنجره مو می‌بنده چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1384 21:14
    - می دونستی؟ - نه - بگم؟ - نه - چرا ؟ - فاصله یه حرف ساده ست بین دیدن و ندیدن بگو صرفه با کدومه شنیدن یا نشیدن؟ - همیشه نمیشه ندید . بالاخره یه روزی باید شنید . - چرا نمیشه ندید ؟ چرا نمیشه نشنید؟ - اگه چشمات رو ببندی ٬ اگه تو گوشت پنبه فرو کنی ٬ اگه یادت دادن زندگی رو سخت نگیری ٬ بدون بهت سخت میگیرن اونجایی که می...
  • آسمان غرق حضور نور شد ... دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1384 21:33
    آسمان غرق حضور نور شد ظلم و تاریکی ز مکه دور شد آمنه طفلی جهان را هدیه کرد آسمان خورشید و مه را فدیه کرد کوه و ماه و جنگل و صحرا، زمین سجده زد برپای آن طفل امین شد امین الله همی خوشحال و شاد چون امین را جان خدایش بر بداد مصطفی (ص) را چون خدا کردش پدید از تنش جناتُ تجری آفرید پرده ی عرشش نمود ابروی او شب سیه کردش همی...
  • از این طرفها !!! جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1384 18:21
    این آخر ها نوبت امتحان های اردیبهشت که رسیده بود، انگار داشتم کوییز های کلاسی می دادم، بود و یا نبود اش خیلی فرقی نمیکرد، خوب بعد از آن صحبتهایی که امتحانات آخر در سطحی بالاتر از نهایی خواهند بود و ... که همینطور هم شد(!!!) ، همچین حسی پیدا کردن هم بعید نیست بلکه از دید رئالیسم کاملا طبیعی است . سر کلاس اخلاق یک ماجرا...
  • --- اختصاصی --- یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 18:03
    این پست تنها برای یکی از دوستان خاص من توی مدرسه است. البته شاید برای بقیه هم مصداق داشته باشه! معین عالم امکان چو از گلم پرداخت حضور تب زده ام دید و خون دل را ساخت مراد جان بگرفتم ز باده ای گلگون خراب باده جانم که در دلم انداخت بگشته خال سیاهش نهان به پرچم زلف غلام همت آنم که این علم افراخت چه رهزنی کندم جام لعل پر...
  • خدایا سلام ... چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1384 18:47
    آه، سلام وبلاگ عزیز ... بالاخره تونستم login کنم ... من زنده ام... من زنده ام!!!! خدایا، بازم سلام. امیدوارم که اون بالا بالا ها اوضاع هوا خوب باشه و هوا صاف و آفتابی باشه. اگر از حال من بپرسی که باید بگم از شما چه پنهان کمی سرما خوردگی دارم. اما پدرم می گه که در این مواقع باید گفت : «الحمد لله ... ». ازش پرسیدم یعنی...
  • دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1384 13:31
    در نگاهم، پرواز کبوتران حرم است ودر گوشهایم نجوایی،عاشقانه ودردمند .دخیلم بسته اند به پنجره فولاد وخودشان رفته اند به حرم، تشنه ام آن سوتر،سقاخانه،روبرو به نگاهم ایستاده است، پایدار، و لب تشنگان عطش به آب گوارایش می سپارند و سیر کام دور میشوند.آه اگر می توانستم و در پاهایم توانی بود، تا آن سو می دویدم و ظرف سقاخانه را...
  • 156
  • 1
  • صفحه 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6