خانه عناوین مطالب تماس با من

آیینه

آیینه

پیوندها

  • محفل
  • نگاتیو
  • امید وصال
  • کیمیای قلم

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • اگر بار گران بودیم ...
  • گریه کنید بهتره
  • توجه کنید
  • این نیز بگذرد...
  • اینم یه چند گانه ی دیگه...
  • شب رفت، اما ستاره ها هستند.
  • این فقط یک نظر سنجی است
  • بی بیب...
  • مزخرفات( دقت کنید الف و ت نشانه ی تانیث است)
  • آغاز راه...
  • [ بدون عنوان ]
  • ای دوست...(۱.۲)
  • میرم از شهر فرشته های زشت
  • آغاز
  • غم جدایی یار چه شیرین است...(۱)

نویسندگان

  • آیینه 156

بایگانی

  • فروردین 1386 1
  • اسفند 1385 1
  • بهمن 1385 1
  • دی 1385 8
  • آذر 1385 9
  • آبان 1385 13
  • مهر 1385 10
  • شهریور 1385 3
  • شهریور 1384 1
  • مرداد 1384 1
  • تیر 1384 1
  • خرداد 1384 1
  • اردیبهشت 1384 7
  • فروردین 1384 5
  • اسفند 1383 5
  • بهمن 1383 7
  • دی 1383 6
  • آذر 1383 18
  • آبان 1383 27
  • مهر 1383 4
  • مرداد 1383 1
  • تیر 1383 10
  • خرداد 1383 6
  • اسفند 1382 1
  • شهریور 1382 4
  • مرداد 1382 1
  • خرداد 1382 4

آمار : 82678 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1382 13:27
    شبی دیدم به خوابم من چراغی *** به خود گفتم چه نوری در سماء است‌! به خود گفتم که آن نور دل کیست؟ *** که از عشق چه یاری تابناک است؟ ستاره گر بود جای شکش نیست *** سراج دل سمائش آستان است
  • غمی دارم ... سه‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1382 17:31
    غمی دارم به لطف حق سر آید کزو جز لطف چیزی بر نیــایـد زمام هرچه دارم در کف اوست گر او خواهد غم من هم سر آید ز شادی قلب من گردد همی پر مرصع از زرش گـردد درآیـد اشارت گر کند روزی به من او اجـل آیــد مـــرا هم غم نـیـایـد
  • رویای پرواز پنج‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1382 10:42
    بال های دلم گسترده، افق نظرم چه وسیع. به خیال پرواز، چشمها را می بندم. * * * پنجره باز شده. وزش باد سحر بر رخ من هست خوشایند. چه هوا و حالی! چه فراغ بالی! برگی از دفتر بازم به نسیم، می تپد اکنون روشن. پاهایم لیک جدای از زمین، زیر بالهایم فارغ، ز آنچه در زیر است.
  • نور و صورتک ها پنج‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1382 10:34
    I - من، نور و صورتک ها صورتک هاشان را می دیدم. به من زل زده بودند. قطره های عرق از سر و رویم می چکیدند؛ ولی همچنان سرجایم ایستاده بودم. نه رو به عقب. چشم در چشمان خیره شان دوخته. زه ککمان هاشان کشیده بود. و با آنکه تاریکی، تنها نیم سایه از بدنم را در اختیارشان گذارده بود، مرا هدف گرفته بودند. ریزش سنکهای امید را در...
  • گردش سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1382 11:47
    در زیر درختان می چرخم؛ برگها چرخ خوران می ریزند؛ پاییز نارنجی فام است. چه دلم را می برند ٫ رنگهای خزان امروز. * * * روی چمنهایم؛ اکنون به بهار می نشنید. ساعت به دو عقرب برنده ٫ اینک را به خزان می کشاند. آه چه زیباست بهارِ اینک! * * * چشمهایم رو به بالاست؛ آفتاب هم کرده کنون خانه در آن. چشمهایم شسته شده اند٫ آخِر...
  • رهرو سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1382 11:37
    استاده در موجیم/در جمع همراهان از پای ننشینیم/در اوج این طوفان ار دست و پا کاری/با ما کند نتوان در قلب و جان باشد/برهم گره دستان گر دشمنی باشد/درموضع رهبان آخر بوَد راهی/بهر عبور از آن گر سد کند راهم/کوه و تل سنگان آبی شوم شویم/بگشایمش دالان ره توشه ام باشد/قدری پنیر و نان استاده در موجم/فارغ ز هر طوفان آقا جان ٫ ما...
  • 156
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • صفحه 6