بگو به خدا قسم من را فراموش نکن!


این را می توانم در جواب پست قبل بدهم این که بدبختانه امتحانات تمام شد
!!! از این جهت بدبختانه که دیگر مهمانی تمام شد،دیر می آمدی و زود می رفتی، هر وقت خواستی درست را می خواندی و هر وقت هم که خواستی به تفریحات سالمت!!! می رسیدی، برای من یکی که یک جور مهمانی به حساب می آمد، به قول خودمون روزی دو تا فیلم رو شاخش بود.

       


دیشب مدیرمان از سفر خارج خود تعریف می کرد، در بحبوحه صحبت هایش بد جوری گر گرفته بود. بهش حق می دهم، بالاخره هر کس ظرفش مقداری پر می شود.

 


دیشب پس از گرفتن کارنامه حرف هایی که پدر و مادرها به فرزندانشان می زدند جالب بود.یکی وقتی کارنامه پسرش را دید گفت با این وضع درس خواندن دانشگاه های قم هم قبول نمی شوی و بعد از پرس و جو فهمیدم که پدره معتقده که بد ترین دانشگاههای ایران در قم است. یک نفر دیگر هم که معدلش الف شده بود گفت که حتی مادرم به خاطر مشغله اش(امر خیری در کار بوده!!!) حتی نتوانست کارنامه اش را ببیند. یکی دیگر هم مثل من بدبخت که دیشب بد جوری موقع کارنامه دادن حالش گرفته شد، دقیقا روی مرز الف و ب بودم، شنیده بودم که تمام زندگی طرف(!!!) به یک تار مو بند است ولی نشنیده بودم که به یک بیست و پنج صدم از یک درس بند باشد. راستی باید به احمد و پیر هرات(استاد پیچاندن) پیروزی شان را در میدان نبرد تبریک بگویم.

 


قراره که فردا شب برویم اصفهان، و قراره که یک چند نفری از لذت های خود بزنند و بعد دو روز برای مخ تیلیت شدن (المپیاد ریاضی و کامپیوتر) برگردند تهران.نمیدونم کدومشان عاقبت به خیری دارد!!!

حامد

نظرات 3 + ارسال نظر
پیر هرات دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 09:22 ب.ظ http://pire-harat.blogsky.com

اولا که از تیم ما پیر خمین هم الف شده!! (۲ به ۱)
ثانیا آوازه ی حرفه ی پیچاندن ما نمی دونستیم این قدر سریع پیچیده!!

احمد جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 07:07 ب.ظ http://mirror

در مورد حرف اولت کاملا موافقم این یه فرصت خیلی خوب بود تا هر کاری که می خواهی بکنی!

این جوری نگو

مرسی

برای المپیاد خواب موندم!

منصور شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 11:58 ق.ظ http://toranj

ای شیطون ! تو هم محمد گوش میکنی؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد