از همه دوستان متشکرم!!!
حامد جون من که تلفنی بهت گفتم!؟ (نکنه این نظر رو قبل از اون تلفنه داده باشی؟!؟!)
من الان یه هفته اس منتظرم بر و بکس بلاگمون یه چیزی آپ کنن٬ اما دریغ از یه سلام!
به هر حال٬ قبولی های فعلی :
از دانشگاه بگم ... من تازه سه شنبه ثبت نام کردم و دیروز هم قبل از مراسم جشن شکوفه های دانشگاه کارتم رو گرفتم. توی شریف اگه هیچیش به درد نخوره کارتش به درد می خوره٬ البته بیشتر برای قمپز در کردن - به نقل از روزنامه شریف.
شونزده نفر از هم دوره ای های دبیرستان و دو نفر از هم دوره ای های راهنمایی رو دیدم و سه چهار نفر از دوستان دیگر رو هم دیدم.
در بدو ورود به دانشکده ما رو با کیسه آب و شیشه گلاب (نه خود گلاب) خوش آمد گفتن و بعد هم ما رو توی دانشکده گردوندن که می شه گفت بعد از دانشکده برق با کلاس ترین دانشکده شریف هستش. برای خودش یه بوستانکی هم داره که تو دانشگاه بهش می گن باغ دلگشا!
یکی از جاذبه های گردش گری دانشکده (و کل دانشگاه) هم یه دستگاه فروش قهوه است که اصولا ازش چیز قابل خوردنی در نمیاد.
بعد از آن پذیرایی گرم و نرم ما رو با نفری یه کاسه آب-دوغ-خیار خنک بدرقه کردن و توی مسجد نماز خوندیم و رفتیم سلف که ناهار بخوریم. یه جوجه خوبی بود که جاتون خالی! بعدش هم بر و بچه هایی که مشهد نوشته بودن عازم مشهد شدن و ایشالا یک شنبه صبح می رسن تهران.
همین.
اخطار : اگه حامد تا دو روز دیگه آپ نکنه می شه یه هفته و دو روز که مطلب نداده!
اول اینکه چرا موضوع بندی رو کردی به اسم اعضای بلاگ . خب از سیستم وبلاگ گروهی استفاده می کردی؟! یه سر به بلاگ ما بزن می فهمی. جای اون تیم آیینه اسم کسی رو که مطلب داده می نویسه. حالا مهم نیست. بزرگان صلاح کار خود بهتر دانند.
حامد هم سرور این وبلاگه: کلمه سرور رو می شه دو جور خواند....
یه ذره که گذشت ببین این که می گن جو شریف جو درس خون ها و این چیزهاست راسته یا نه؟! چون واسم مهمه بدونم . البته نری با مفیدی ها بگردی بعد بگی جو خوبی بودها....
اصولا با این سیستم جدید وبلاگی حال نمی کنم. به همین علت ترجیح دادم که از همون سیستم قدیمی با اندکی تغییر استفاده کنم. البته حامد جون که سرور ما هستن (به هر دو نوع قرائت) و احمد و سجاد هم باید در این مورد نظر بدن!
بعد هم در مورد شریف باید بگم که : درسته ماشوتیم٬ ولی دیگه نه انقدر!
خوبه . یه دوری تمام وبلاگ خوندم رسیدم اینجا . سعی کردم نظر هم بزنم.
خوشحالم وبلاگ ها دوباره داره پا می گیره. منم منتظر یه اتفاقم.
میلاد . فعلا هم رشته ای هستیم. اما من کجا تو کجا !! ( یه هر دو صورت معنا و مفهوم (مکانی و موقعیتی ) )
خوشحالم که ما هم تو این دورت یه جایی داشتیم.
من هم از راه اندازی وبلاگا خوشحالم. فقط مونده پیر هرات که ...
به هر حال خیلی توفیری نمی کنه تو درس دادنا جاهای مختلف!
مهم آدمشه!
تبریک به همه.شما مشهد نرفتی؟؟؟
چرا رفتم و این مطلب رو از اونجا پست کردم.
دروغ گفتما!!!
میلاد جان! نثرت یه جورایی ملیح و خوشمزه بود ، یه جورایی شبیه به...! ( خودت میدونی!)
راستی دلها چه شود در آن باغ دلگشا؟! ما که منتظریم !!!
۱.میلاد جان حدست درست بود.
۲. دوستان لطف دارند.