ناعشقولانه ها

(همین جا تو () بگم که هر کسی که لطف میکنه و نظر میذاره جوابش رو از ۱ دقیقه تا ۱ هفته ی بعد می گیره...مطلب یکی بود یکی نبود رو هم بخونید...مرسی)

 

سلام می کنم به همه ی دوستان(شاید یکی نخواد دوست باشه، اون دیگه به خودش مربوطه)

1.آقا رفتیم نوار سامی یوسف رو بخریم....با کلی ذوق رفتیم و خریدیم....اومدیم گذاشتیم تو کامپیوتر....ااااووووه ه ه ه ....آقا کلا 12 تا آهنگ داره که 4 تاش راجع به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و 4 تاش راجع به مادره که به زبون های مختلف از جمله ترکی و عربی و انگلیسی و ترکیبی خونده....دو تاش هم بیکلامه....ولی خیلی قشنگ خونده....البته سلیقه ها تفاوت دارن...

2. آقا یک سوالی برای من پیش اومده که اینجا مطرح می کنم و هر کس که تونست لطفا جواب بده....مایکوپلاسما یه جور باکتریه یا اینکه با باکتری ها مقایسه میشه یا اصلا هیچ ربطی به باکتری ها نداره....فرض کن ترم اول به ما میکروبیولوژی دادن...تو چه شرایطی...تو این وضع که هنوز دانشجوهای قوی ترم 7 این درس رو ور نداشتن....چون می ترسن پاس نشه...بابا ننه ات خوب بابات خوب....مگه درس قحط بود...استاد بدبخت رو هفته ای 2 ساعت از ممالک بیگانه می کشونین اینجا که چی بشه....بیاد با ما سرو کله بزنه؟؟!!...

3. طرف اومده میگه من به این نتیجه رسیدم که دین و سیاست رو بذار کنار و اقتصاد رو بچسب...حالا انگار 4 تا پیرهن که چی بگم ، 4 تا کفن هم پوسونده....همه اش 1 سال از من بزرگتره نظریه میده راجع به زندگی... بابا تند نرو ...بعدا پشیمون میشی....

4. یه درس حال به هم زنی وجود داره به نام ایمنی و ... استادش فقط یه جمله به ما هدیه داد...من هم اون رو میذارم تا همه بخونن...."مطلق گرایی لغزش گاه اندیشه است"...

5. فرض کن شب قدره و تو خیابون داری میری...یه برادر(گرفتی؟ایول) میاد بهت میگه که چرا گل خریدی....چی کار میکنی؟ ...یا میگی به تو چه ؟!!..یا میگیری میزنیش.....ویا مثل من فرار می کنی...آخه من نمیفهمم که به اینو اون چه ربطی داره... بعد می گن چرا بد میگیم... نمی دونم چی شده ولی انگار تو جامعه داره این فرضیات جا می افته که : همه دروغ میگن، همه آدمهای دورویی اند، همه فلان اند و بهمان اند....مگر اینکه خلافش ثابت بشه....بابا تا کی می خوایم بگیم مملکت اسلامی؟....می دونی مهم اخلاق اسلامیه....که داره به کلی فراموش میشه...بهت قول می دم تا چند وقت دیگه واژه صداقت معنایی نخواهد داشت... تا کی می خوایم الکی به خودمون بنازیم که مسلمونیم و غیره.... هر وقت دروغ نگفتیم ، هر وقت غیبت نکردیم، مسلمونیم....یه کمی به فکر باشیم....

تنها نمونین...

نظرات 11 + ارسال نظر
Hamed سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:16 ب.ظ

Bebin man az vaghit yadam miad ha msiasat ra vel kardam va ham ehgtesad.vali har dosho bechasb.khasti yek ja harf bezani kheily tuporet mikone va faghat mesle man yek bodi nemishi.

سلا حامد جون...ببین باید همه رو داشته باشی...ولی در حدی که از هدفت (میتونه نانو باشه)دور نشی...قربونت...

احمد سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:19 ب.ظ http://www.mirror.blogsky.com

این حرفها چیه آقا آدم باید دلش پاک باشه !

سلام احمد جون...درسته آدم باید دلش پاک باشه...ولی اگه یکی به پستت خورد که دلش پاک نبود اونوقت باید چی کار کرد؟

رسول سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:08 ب.ظ http://totanj.blogsky.com

اول به حامد بگم شما کی یک بعدی شدی؟! برو جلو آیینه می فهمی که از چند بعد رشد کردی!؟؟! ((:

این که فکر کردی که با مخاطبات داری از پشت تلفن حرف می زنی هم خوبه و هم بد. البته فکر می کنم که جنبه ی منفی اش بیشتر باشه. روان بنویس ولی بفهم که داری می نویسی حرف نمی زنی!! یک نفری که مثل تو اینقدر کم حرف می زنه که نباید....( از حامد هم دو تا معذرت می خوام)
بند پنج رو قبول دارم ولی باید با امید باشیم نه اینکه بزنی تو سرمون...

سلام رسول جون...باید بگم که نظرات بسیار متفاوتند...ولی باید بدونی که تازه من ۲ تا پست گذاشتم...حالا برای قضاوت زود نیست؟؟؟...هیچ وقت راجع به کسی زود قضاوت نکن...این رو از من داشته باش...

میلاد سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:18 ب.ظ http://mirror

آقا دو تا نکته به عنوان سر وبلاگ (با عرض کوچیکی) :
۱. چرا انقده ... می ذاری؟ تا اونجا که من فهمیدم اکثر جمله ها به . هم می تونن ختم بشن.
۲. این جا جای بحص بر سر مسائل سیاسی نیست مگر اونایی که به ایران و خارج از کشور مربوط بشن. و در ضمن صد البته به دین مقدس اسلام توهینی نکنن و اصلا دین اسلام را عقب مونده و آمیخته با خرافات جلوه ندن و اصلا سعی نکنن به دروغ بیان کنن که مردم ما بت پرست هستند.
----
با رسول هم البته موافقم. (نه به عنوان سر وبلاگ)

سلام سر میلاد جون...ببین اولا که این ... گذاشتن ها تو خون منه... باید از کساییکه با من چت کردن و از دست ... ها دیوونه شدن بپرسی...دوما که من تا جایی که تونستم سعی کردم توهین نشه...و از این به بعد هم سعی خواهم کرد...در ضمن من اصلا سیاسی صحبت نکردم...خودت هم می دونی زیاد تو این خطوط راه نمیرم...همیشه تو این خطوط می دوم!!!!!!!

محمد امین چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:19 ق.ظ http://line26.blogsky.com

میشه واضح تر بیان کنید.چی خبره؟

سلا محمد امین جون... خبر ها زیادن ... ولی بگو از چه نوعی می خوای تا برات بگم...

[ بدون نام ] چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ق.ظ

جواب جواب احمد:تو دل اون رو پاک کن.
شما نوار سامی یوسف رو گذاشتی تو کامپیوتر . چی کرده این تکنولوژی!!!

سلام بدون اسم... من نوار رو تبدیل کردم و بعد گذاشتم تو کامپیوتر...اگه آدم اهل فنی باشی این رومتوجه میشی...البته بهت برنخوره... جواب جواب جواب احمد...این که این کار خیلی هم راحت نیست و نیاز به تلاش داره که من وقتش رو ندارم...گر تو بهتر میزنی بستان بزن...

پیام چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:15 ق.ظ http://insunset.blogfa.com

عزیز من اولندش:شما رفتی نوار my ummahe(امت من)رو گرفتی برو نوار معلم رو بگیر اون موقع می فهمی سامی یوسف یعنی چی!

دومندش :با رسول موافقم...

سومندش:رسول جان همین اول کاری نکوبش(البته من موافق بودم با نظرش اما نه برای این پست چون تازه دومین پستته)

چهارمندش: شما شب قدری گل گرفتی برا کی ؟ ها حرف بزن چی کار می خواستی بکنی؟بگو دیگه

پنجمندش:آقا برادران بسیژی همگی برادران مایند آنها را محترم بشمارید...

ششمندش:این میلاد رو بندازید بیرون...چون تو وبلاگی که آزادی نباشه فساد وارد می شه(ربطش رو از روشن فکران بپرسید)بر علیه زور گویی هایش بپا خیزید برادران...بپا خیزید

سلام پیام جون...اولندش: شما ادرس بده من برم بگیرم... دومندش:جواب رسول رو دادم تو هم بخون...سومندش: خوبه که درک کردی که نباید زود قضاوت کرد... چهارمندش: جواب این سوال رو اگر خودت بودی می دادی؟من برای یک دوست و فامیل آشنا گل خریدم.می خوای برای تو هم بخرم...پنجمندش:من بی احترامی نکردم و اسمی از بسیج نبردم...ششمندش: میلاد باید باشه تا جو اینجا پاک پاک نمونه...

رضا چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:25 ب.ظ http://delshodegan.blogsky.com

فرهاد جون سلام .... ببین در عرض ۲.. ۳ روز چه اتفاق ها میفته!! یکی میاد... یکی میره... یکی مثل تیم ملی ابتدای کارش رو طوفانی شزوع می کنه!! خلاصه بهت تبریک می گم. من که مشکلی با «....» گذاشتنت ندارم. به نظر من که باعث می شه خواننده با مطلب تو همراه بشه... خسته نمی شه...البته ممکنه برای عده ای خووندنش سخت باشه؛ ولی باید پذیرفت که هر کی به سبک و سیق خودش می نویسه...


حالا یه چند خطی هم به افتخار فرهاد جون!!


..................................................................................................................................................................................................................

سلام رضا جون...ممنون از لطفت...من که گفتم ... گذاشتن ها تو خونمه...ولی نه دیگه اینجوری...فقط ۳ تا.

طه چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:03 ب.ظ

من از این صحبتهای قلمبه سلمبه سر در نمیارم ... نمنه...
به زودی وبلاگ برو بچه های باشگاه شکوری راه میفته . منتظر باشید...

سلام طه جون...منتظر راه اندازیه وبلاگتون می مونم...

علیرضا چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:49 ب.ظ http://www.toranj.blogsky.com

فرهاد جان ، سلام
باید ورودت به وبلاگ نویسا رو زودتر تیریک میگفتم ، نبودم!
ورودت که جنجال خوبی بود! ممنون

سلام علیرضا جون... ممنون از لطفت... ما اینیم دیگه...گرد و خاک می کنیم و نمیریم...بازم گردو خاک می کنیم...به هر شکل بچه ها زود قضاوت می کنن...باید منتظر بقیه ی مطالبم باشین...

شهرام . کی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:51 ب.ظ

حامد جان اگر می شه ایمیلت رو به من بده تا با هم در ارتباط باشیم . راستی حق با فرهاده آدم باید عاشق باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد