تقدیم به....

تقدیم به یکی که خیلی دوستش دارم...

تو گفتی:

از شماها بی وفایی           از منم هی صبر و طاقت

طاقت و صبرم تمومه          خسته هستم تا قیامت

خنده ها مال شماها          گریه ها مال دل من

با شراب و شور و مستی    حل نمی شه مشکل من

ای سفیدا و سیاها            زندگی مال شماها

من که تو دنیا غریبم           خوش به حال اشناها

من گفتم:

من شبگردی در شب سرگردان

درشب دویدیم به سوی هم دوان دوان

باتورنگ زندگی عوض شد برایم ناگهان

باتوخورشید درخشان شد درجهان

باتوآسمان نگاهم آبی شدبی گمان

و...واژه ها از توصیف تو ناتوان

و دل ها یکی شدند...

تنها........نمونین.

(توضیح اینکه شعرها مال خودمونه...و هر گونه کپی برداری با ذکر نام منبع یا بدون ذکر نام منبع دارای مانع می باشد و مجرم تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و پس از ضبط ، تحویل مقامات قضایی خواهد شد)

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:16 ب.ظ

شعرها مشکل وزن و قافیه دارد

سلا به عزیزی که اسمش رو ننوشت...اساسا این ها رو نمیشه اسمش رو شعر گذاشت...من هم همچین ادعایی نکردم که این ها شعر هستند...لزوما نباید قالب ها و اصول شعری رو رعایت کرد...
هیچ آدابی و ترتیبی مجوی هر چه می خواهد دل تنگت بگوی

رضا دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:52 ب.ظ http://delshodegan.blogsky.com



امان از دل فرهاد ...

سلام رضا جون...وقتی کسی رو خیلی دوست داشته باشی...حاضری هر کاری براش بکنی...درسته...خیلی مخلصیم...خداحافظ...

حامد سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:27 ق.ظ

۱.فرهاد جان خیلی قشنگ بود.
۲.امیدوارم روزی با وفاترین فرد در زندگیت را پیدا کنی.
۳. بار آخرت باشه نظرات من رو از وبلاگ پاک می کنی٬ مگه عکس انداختن بده.
۴.از وبلاگ های دیگر باید یاد بگیرند که خودمون تولید کننده ی شعریم(قابل توجه رسول جان)

سلا به حامد توپول...۱.خواهش میکنم...قسمت اولش مال خودم نیست...۲.خیلی خوبه که امیدواری...هر چیزی رو توی زندگیت از دست دادی یه ذره امید واسه خودت نگه دار...اینو از کسی می شنوی که به ناامیدی کامل رسیده بوده...۳.باشه...ولی گفتم که نظرت باعث میشه که کار به جاهای باریک بکشه...۴.این رو هم قبول دارم...ولی قسمت اولش رو واقعا دوستم به من گفته...
بازم ممنون...

کورش یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:17 ب.ظ http://vulturek.blogsky.com/

خودت نوشتی نباید قالب ها و اصول شعری رو رعایت کرد. ولی اگه نگاه کنی یه سری رو رعایت کردی و یه سری رو نه. یا شعر کلاسیک بگو و تمام قواعد رو رعایت کن به سبک اون ها، یا به سبک خودت شعر بگو و با اصول و قوانین " خودت ". این جوری دست و پا زدن بین خودت و اصول کلی خیلی پسندیده نیست.
البته بگم دیکته ی ننوشته غلط نداره. همین که چیزی نوشتی جای تقدیر داره و البته تحقیق و تفحص!!! ولی پیشنهاد می کنم بیشتر بخونی و بنویسی. تمرین نوشتن، نوشتنه...

سلام کورش جان...الان تو وضعیت منو می دونی...پس منتظر باش...تا بهت خبر بدم...

زهرا دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:47 ب.ظ

فکر کنم بتونم حدس بزنم اون متنه مال کی بود
به نظرم شما باید نویسنده بشید .
من دوست سارا هستم .
کمی به آقا میلاد بگید که با احساس بنویسه .
راستی آقا حامد کپله ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد