خباثت!!!

  1. عید سعید فطر را به همه دوستان تبریک می گم.
  2. این اتفاق همین دیروز برام اتفاق افتاد و نزدیک بود سرم را به باد بدهد و اینجا می نویسمش:

توی سایت عمرانی ها نشسته بودم که یک آقایی آمد کنارم نشست و Log in  کرد، تو همین لحظه مسئول سایت آمد و بهش گفت:

- کارت دانشجوییتون لطفاً

-می خواهید چیکار؟!

- می خواهم چک کنم عمرانی یا نه!

- آره عمرانم. هنوز هم باید کارت نشون بدم؟

-آره، من وقتی به کسی شک کنم باید کارتش  رو ببینمن.

همه این اتفاقات کنار من می افتاد و عرق می ریختم و مونده بودم که اگر به من گیر بده هم خودم را بیچاره کردم و هم اون نفری را که ازش  account گرفته بودم و خانومش خونه چشم به راهشه (حواسم نبود که دیگه از هم جدا شدند و سید قال قضیه رو کنده)، که البته دیگر با این بلایی که قرار بوذ سرش بیاد، من را می کشت.

اولین کاری که به ذهنم رسید این بود که یک سایت عمرانی باز کنم و بخونم، که مسئول سایته آمد فکر کنه از آن بچه مثبتی ام(البته اگر فکر می کرد شهرستانی ام بهتر میشد) که بهش گفتن اینترنت برای تحقیق و تفحصه. رفتم سراغ  favorite طرف؛ همه چی توش پیدا میشد جز یک چیز مربوط به عمران !!!. شانسی  civil.comرا تایپ کردم و خدا خدا می کردم حداقل توش چهار تا بیل و کلنگ باشه تا کمتر شک کنه!!! همین طور من عرق می ریختم و جر و بحث بین آن دو بالاتر می گرفت که تصمیمی گرفتم موبایلم را درآرم و شروع کنم به الکی حرف زدن. تو همین حین معلوم شد یارو عمرانی بوده و مسئول سایته بی خیالش شد و با نگاه به دور و اطراف، آمد سمت من.دیدم که قضیه خیته صدام رو بردم بالا و گفتم" آره بابا، ما عمرانی ها گیر حشمتی افتادیم، با ویلچر میارنش با ویلچر میبرنش. کاشکی مکانیک! رفته بودم." خدا رو شکر بلا دور شد و طرف بی خیال من شد. این که رفت، بغلی شروع کرد به دادن هرچی حرف رکیک که نمی دونم از کجا آنها را کنار هم گذاشته بود و ساخته بود و تحویل طرف می داد.، تازه از من انتظار تایید هم داشت!!!

از این جریان نتیجه گرفتم که:

1. آنقدر از رشته های دیگر میان تو سایت عمرانی ها و جای آنها را می گیرند، که اگر یک عمرانی بیاد تو سایت، آنقدر نا شناخته است که بهش شک می کنند.

2. در زمینه کلاشی و کلاه برداری پتانسیل خوبی دارم و اگر مکانیک برام نون و آب ساز نبود یک پشتوانه کاری دیگری دارم(مثلا خودم را جای یک مهندس عمران جا بزنم).

3. موبایل علاوه بر دیدن فیلم و کلیپ کاربرد دیگری نیز داره.

 

     3. قراره 4 شنبه ببرمون اردو آشنایی بعد از 1 ماه!!!! امیدوارم دست خالی از این اردو بر نگردیم.( دوستانی که تجربه آشنایی! در اردو دارند لطفا راهکارهای خود ارائه دهند؛ البته بجز نقشه همگروه شدن با طرف که استاد این کار را با خودمون می بریم!!!  )
     4.یک برگ برنده از پیر هرات دستمه که نشون می ده با این سن و سال هنوز اون قوا! و شور جوانی در وجودش هست که در پست بعدیم حتما به آن اشاره میکنم.

نظرات 6 + ارسال نظر
رسول سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:26 ب.ظ http://totanj.blogsky.com

خیلی مغزت خوب کار کرده. من جای تو بودم زود ریس تارت می کردم و فرار می کردم. بازم به تو...

خیلی وبلاگتون توپه ها ٫تو یه روز سه نفر تو فاصله زمانی کمتر از ۴ ساعت مطلب دادند . آدم می مونه کدوم رو بخونه. تازه اگه شعرهای خودتون رو هم می ذاشتید که دیگه نور علی نور میشد. هیچ بعید نیست تا شب فرهاد هم واسه اینکه کم نیاره یه مطلب بده...
البته من فقط مطلب شما رو قبول دارم داش حامد...( می بینی من چقدر خوبم!!!) البته تا وقتی که کارم رو راه بندازی...

از اون جایی که شما شخص شخیص جناب ما یعنی صاحاب وبلاگ رو نادیده گرفتی و در حضور جناب محترم ما به حامد احترام بیش از حد گذاشتی از این لحظه به این وبلاگ ممنوع الورود می شی ... در ضمن مثل این که حامد کم کم داره محبوبیتش زیاد میشه و برا من خطرناک می شه.مثل این که باید رمزو عوض کنم!!!!

احمد سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:36 ب.ظ http://www.MIrror.blogsky.com

همینه دیگه این همه دست و پا زدی بری مکانیک آخرش باید خودتو عمرانی جا بزنی

خیلی خوشحالم این قدر وبلاگ ه آپ تو دیتی داریم ها

شمام یه پست می زدی دهن همه بسته شه.

میلاد چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:01 ق.ظ http://mirror

سلام.
۱. دو تا فحش رکیک به خودت بده که رو پست من پست جدید دادی.
۲. ببینم این قضیه مطلقه شدن داماد ما به دست سید علی چیه؟
۳. منتظر پست بعدیت هستم! به شرط این که رو پست من نیاد.

فرهاد چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:15 ق.ظ

سلام توپول...بگو اسم مسئول سایت عمران چیه تا سر برج کارش رو تموم کنم...در ضمن قرار نبود که تا ۴۸ ساعت روی پست دیگری پست بذاریم ها...و اردو خوش بگذره...به یاد من باش...

علیرضا چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:29 ق.ظ http://www.toranj.blogsky.com

۱.دیگه جایی واسه آشنایی هم گذاشتین؟!
۲. شما استادین ، ما شاگردی میکنیم، همون پستای قبلی خودتو بخون، مرور خاطرات خودش بهترین تجربه است!!!
۳. به امید کشف پتانسیل های بهتر نون و آبـــــــــــدار!!!

حامد چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:23 ق.ظ

۱.میلاد جان این ماجرا چون برام Hot!!! بود،نتونستم بیشتر از این جلوی خودم را بگیرم.
۲.بحث فحش رکیک شد٬ یک چیزایی از آقاهه یاد گرفتم که وادارم نکن وارد وبلاگ کنم ها!!!
۳.من که گفتم٬ داریم می ریم اردو٬ باید میذاشتمش تو وبلاگ(مطلب رو می گم!!!).
۴. پتانسیل آبدار !!!! علیرضا قم ساخته ها!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد