پشّه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه وا پس مانده بود
کودکی - از شیطنت - بازی کنان٬
بست با دستش دهان استکان!
پشّه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وا رهد.
خشک لب٬ می گشت٬ حیران٬ راه جو
زیر و بالا٬ بسته هر سو٬ راه او.
روزنی می جست در دیوار ودر
تا به آزادی رسد بار دگر.
هر چه بر جهد و تکاپو می فزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود
آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فرو افتاد خونین بال و پر
جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ٬
لیک آزادی گرامی تر٬ عزیز.
فریدون مشیری / از دیار آشتی
بله واقعا آزادی بهتر تر از جان گرامیست!
تو که به من گفتی مطلب بدم حالا خودت دادی که!
مرتیکه!!!!!
من به تو سه شنبه گفتم مطلب بده! من که این مطلبو ۵ شنبه دادم !
آزادی یعنی وقتی حامد جون یه مطلب می ده تهدید به عوض شدن پسورد وبلاگ و این حرف ها نشه!!!
ببینم مگه این که یاس نو الان سه ساله که توقیف موقته اسمش آزادی نیست؟ اون وقت ما حق نداریم یه پسورد کوچولو رو عوض کنیم؟!
آزادی زیبا است...اگر در دام عشق بودن معنا شود...
نظرتون قابل پی گیری نیست! لطفا شفاف تر ...
از نظرات قبلی دوستان معلومه که آزادی و آزادگی تو وبلاگ سبزتون موج می زنه!!!
بعضی از پروتستانای رنسانس فقط به این علت پروتستان شدن که بقیه هم پروتستان بودن!
میلاد جان
آزادی یکی از ارزشمندترین متعلقات خیاله !
یا به قول قاضی لرند هلند:آن مقدار مساهله ای است که توانایان به ناتوانایان میدهند
یا به آقای س...
خوب آدم وقتی توی سایت دانشکده برق باشه دیگته شعر و قطعه ادبی به ذهنش خطور نمیکنه.
اما همین قدر بس که :
توی این کشور عزیز وقتی کارگر به آزادی برسه انقلاب میشه!
من نمی دونم دوستان چه طوری از این شعر جالب و طنز!!! انقدر برداشت های عمیق اجتماعی فلسفی می کنن!!!!(باز حرف شعر شد یادم نره بگم من ادبیات کنکور رو ۹۶٪ زدم!!!!!!!)
من نمی دونم مگه این شعر چه قدر لایه های پنهانی و عمیقی داشته که این همه برداشت مختلف ازش می شه!! یکی می گه سیاسیه یکی می گه اجتماعیه یکی هم می زنه تو خط عشق و عاشقی. اون استاد ادبیات پارسی مون هم که می گه شعر طنزه!!!! من الان تقریبا (چیپ زوگ) شدم. (کلمه داخل پرانتز کد شده می تونی دی کدش کنی؟)