اگر بار گران بودیم ...

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه الراجعون
کل نفس فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام
...

جایگاه هر بنده نزد خالق اوست. در پی درگذشت ناگهانی و تاسف بار آیینه، مراسم ختم آن مرحوم برگذار نمی شود. زین پس این وبلاگ تغییر ماهیت داده ان شاء الله به خدمت باز خواهد گشت.
هر چه خاک آن مرحوم بود بقای عمر شما.

یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه

گریه کنید بهتره

با سلام . دوستان عزیز اگه خواستین خدایی نکرده این مطلب رو بخونید حتما:

۱. با صدای بلند

۲. با آرامش

۳. با دقت

۴. و ......

بخوانید.

تمام شخصیت ها مجازی هستند.

گاهی اوقات ادم حتی دلش نمی خواد داد بزنه. دوست داره یه گوشه بشینه هق هق گریه کنه. سخته نه سخته. دوست داره قطره های اشک روی صورتش قل بخورن دوست داره قطره های اشک همه ی صورتشو بگیرن که کسی دیگه اونو نشناسه. خدا خدا میکنه که خشک نشن . آخه قطره های اشک دل ادم رو خنک میکنند . همچین ادم حال می یاد. اشک وقتی خشک شد دیگه فایده نداره دیگه مزه اش میره. چون فقط یه رد پای سیاهی می مونه. اصلا ادم اگه بعضی وقت ها بخواهد داد بزنه همه می فهمند که کم اورده اون وقت می گن آخی  حیوونی بچه!!!  یا بعضی وقت ها اگر هیچ کس هم نفهمه ادم خودش نمی تونه داد بزنه . آخه یه چیزی گلوشو گرفته نمی ذاره داد بزنه. اصلا ادم بعضی وقت ها اگر بخواد داد بزنه اول پیش خودش میگه که چه فایده  که داد بزنم . هصلا آدم بعضی وقت ها وقتی می خواد داد بزنهبه خودش میگه نکنه همین الان مامورین حقوق بشر همین جاها باشند و تا صدام و بشنوند بیان تو .

بعضی وقت ها اگر آدم گریه نکنه به سرش میزنه که خودشو دار بزنه. یا بدتر معتاد شه. اصلا خونشون ترک کنه بره توی کوه زندگی کنه. هر چند وقت یکبار هم بیاد پایین یه ذره دزدی کنه بعداش هم اگه طوفان مدرنیته اونو گرفته بود بره پیتزا بزنه. یا اگر هم معده درد داشت و نمی تونست پیتزا بخوره بره آبگوشت یا مثلا کوبیده بخوره. البته بعضی وقت ها که این فکر رو کردیم به این فکر می افتیم که نمی شه . آخه خدا هست. یه جورایی گفته دزدی بده. ولی اگر این قسمت بخور بخورشو حذف کنیم بقیه اش عملی. بالا خره گرگ هم که تو کوه است آدم با گرگه می جنگه  بعدش هم وقتی زخمی اش کرد بسمل اش میکنه  تا حلال شه بعد هم یه سنگ چخماق بر میداره آتیش درست میکنه گرگه رو میگیره روش بعد هم با سیخ گازش میزنه .

البته بعضی وقت ها میگن داد نکشین ممکنه کنکور رو برداریم . خدا خیرشون بده اون وقت دیگه لازم نیست فرار کنیم یا دزدی.

اون وقت میشه تلویزیون نگاه کرد و منتظر  یه غذای گرم و خوشمزه و کم در د سر توی خونه بود. تازه اون موقع خدا هم باز هست .

میگن لاریجانی منطق وفلسفه خونده پس باید ادم منطقی ای باشه . اما اون هایی که ترافیک خوندن چه ویژگی هایی دارن؟ نمیدونم غیبت میشه ها ؟ خدا رو چه دیدی شاید منه دیوونه هم یه روزی رئیس جمهور شدم اون وقت اصلا سواد نداشتم. درست نیست که مردم بگن چرا سواد ندارم.(چرا؟) بابا خیلی نا شکرید برید فیزیک و شیمی تونو بخونید شاید این دفعه ۱۰۰٪ زدید.

 

این نیز بگذرد...

آیا به خاطر می آوری:نام پنج نفر از ثروتمند ترین اشخاص جهان، پنج شخصی که در سالهای اخیر ملکه ی زیبایی جهان شده اند یا دو نفر از کسانی که جایزه نوبل را برده اند و یا حتی ده هنرپیشه ای که اخیرا اسکار گرفته اند…نسبتا مشکل است.نگران نباش هیچکس به خاطر نمی آورد!

تشوق ها پایان می پذیرد…مدالها را گرد و غبار فرا می گیرد… وبرنده ها خیلی زود فراموش می شوند…

ولی اکنون ببین آیا به خاطر می آوری: نام سه معلمی را که در پیشرفت تحصیلی تو نقش موثری داشته اند، سه نفر از دوستانت که در زمان احتیاج به تو کمک کرده اند، یا انسان هایی که احساس خاص و زیبایی را در قلب تو به وجود آورده اند، یا اسم پنج نفر از کسانی که مایل هستی اوقات فراغت خود را با آنها بگذرانی. جواب دادن به خیلی راحت و بی دردسر است…نیست؟

کسانی که به زندگی تو معنا بخشیده اند، جزو مشهور ترین و بالاترین افراد دنیا نیستند، آنها ثروت زیادی ندارند یا مدال و جایزه ی مهمی به دست نیاورده اند، ولی… آنها کسانی هستند که نگران تواند و از تو مراقبت می کنند، کسانی که مهم نیست چگونه، ولی در کنار تو می مانند…

مدتی درباره ی آن فکر کن…زندگی خیلی کوتاه است…و تو، در کدام لیست از کسانی که نام بردم هستی؟ آیا می دانی؟

اینو دوست خوبم آقای الف.ط برام فرستاد.همونی که اگه میل هاش به من نباشه من زندگی یکنواخت و ساکنی رو خواهم داشت… دوست خوب، نعمتی بی همتاست…

اینم یه چند گانه ی دیگه...

- حضرت علی علیه السلام: مراقب افکارت باش که گفتارت می شود، مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود، مراقب رفتارت باش که عادتت می شود، مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود، و مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود...

- کِرکِگور: ایمان یک شور است، ایمان چیزی میان شک و یقین است.

( من خودم این آدم رو تا حد زیادی قبول ندارم ولی به عنوان یه فیلسوف میشه روی حرفهاش فکر کرد و تصمیم گرفت.)

- تا حالا چند بار عبارت «خداحافظ» رو به کار بردی؟... چند بار با انسانی خداحافظی کردی و اون خداحافظی آخرین خداحافظی بوده... چند بارش رو می دونستی که آخرین باره و چند بارش رو نمی دونستی؟ این عبارت گاهی این مفهوم رو داره: بریم پی کارمون... و گاهی هم دقیقا همون منظور رو می رسونه که: به خدا میسپارمت... احمقانه ترین کار خداحافظیه... چون ما هر کدوم تقدیری داریم که با خداحافظ برنمی گرده... تنها چیزی که ازش نفرت دارم به کار بردن این عبارته... نوروز ۸۱ بود، با کسی خداحافظی کردم که اگه می دونستم این آخرین خداحافظی یه که باهاش می کنم، هرگز خداحافظی نمی کردم... و امسال  با کسی خداحافظی کردم که می دونستم آخرین باره و باید خداحافظی می کردم... چون تقدیر اینطور بود... همیشه نمیشه در جنگ با تقدیر پیروز بود... یادتونه راجع به «قوانین مورفی» گفتم... دقیقا همون وقتی که فکر می کردم دارم تقدیر رو شکست میدم، تقدیر من رو با کله زد زمین... و من الان دوباره در پی بلند شدن و از سر گرفتن مبارزه ام... تا آخر عمر خواهم جنگید...با این که می دونم پیروز نهایی این نبرد، خود تقدیره... شاید این نبرد هم احمقانه باشه... دوستی دارم که (پیش خودش) خیلی فیلسوفه... میگه همه ی آدمها احمقند... خب اینم تفکر اونه... ولی من میگم همه چیز حساب کتابی داره که از هر هرج و مرجی بی حساب کتاب تره... البته خود هرج و مرج هم حساب و کتاب داره...

راجع به فلسفه ی «من» بعدا براتون می نویسم...

- پیشنهاد می کنم آهنگ های دهه ی ۸۰ و ۹۰ یانی رو خیلی گوش بدین... به چیزای جالبی می رسین...

- و این هم قوانینی مورفی که توی زندگی هر روز و هر شب ما جریان دارن و از جلوی چشممون رد میشن ولی ما اغلب توجهی بهشون نداریم...

۱- هر وظیفه یا کاری که قابلیت انجام به طور ناصحیح را دارا باشد، هر چقدر هم روی این کار دقت شود بالاخره روزی نادرست انجام خواهد شد.

۲- هر چقدر ضرررسانی به یک دستگاه مشکل باشد به هر حال راهی برایش پیدا خواهد شد.

۳- هر قطعه یا item که بتواند  fail کند می توان انتظار داشت که درست در حساس ترین لحظه fail کند.

۴- در حساس ترین لحظات و انجام خطرناک ترین کارها ساده ترین مقررات و دستورالعمل ها فراموش می شود.

- اینم دو تا چیز که بدونید جالبه: حد مجاز شدت صوت برای گوش انسان ۷۵ دسی بل هست که در حال حاضر خودروی پیکان ۸۱.۵ دسی بل صوت ایجاد می کنه که این یعنی آلودگی صوتی در حد زیاد...

مناطق تهران بر حسب آلودگی صوتی دسته بندی شدند که ما باز هم اولیم: منطقه ی ۶آلودگی صوتی در حد دیوونه شدن داره...

می رویم( با لحن موزی خان بخونین)...  

 

 

شب رفت، اما ستاره ها هستند.

دوستی در یکی از وبلاگ ها مطلبی را با عنوان «اینجا ایران است قرن بیست و یک ام» منتشر ساختند. آنچه در زیر می خوانید صرفا نقدی است از اینجانب. نه تایید و نه تکذیب و نه رد بر نوشته ی مذکور.

بله. سنت ها ممکنه عوض بشه. روش زندگی نیز. ولی می خوام بدونی هنوز جوونایی هستن که محل تجمع اونا مسجده. هنوز جونایی هستن که نه تو گیم نت جمع میشن و نه تو مسجد. هنوز جوونایی هستن که توی جوی آب کنار زمینای کشاورزی حومه ی بهشت زهرا(سلام الله علیها)شنا و آب تنی می کنن. هنوز جونایی هستن که وقتی میرسن خونه و از دست مادر و یا خواهرشون یه لیوان آب یا یه استکان چای می گیرن، حس می کنن دنیا رو بهشون دادن. و اون موقع این جوونا دیگه دنبال میترا خانوم و غیره و ذلک نمی رن( که شما توی وبلاگت اشاره کردی). هنوز جوونایی هستن که وقتی راه میرن چشماشون فقط زمین جلوی پاشونو می بینه نه هیچ جای دیگه ای رو. هنوز جوونایی هستن که پابه پای پدرشون کار می کنن و توی در آوردن نون خونه دست پدرشون رو (بی هیچ منتی) می گیرن. هنوز جوونایی هستن که توی خونه شون کرسی درست می کنن( خود من امسال: یه میز قدیمی داشتیم، یه لامپ 60 وات برداشتم و زیر میز رو سیم کشی کردم، به علاوه ی 4 تا پتو که همه ی اینا رو که سر هم کردم شد یه کرسی توپ که الان ساعت 10 شب به بعد همه مون رو دور هم جمع می کنه(می دونی خودش یه بهونه برای دور هم بودنه و در ضمن اینکه خاطرات رو زنده می کنه) بعدش هم بابابزرگم! گفت که کرسی مذکور با استاندارد های دهه ی 40 سازگاره و مشکلی نداره.). و هنوز جوونایی هستن که میرن سفره خونه و هنوز جوونایی هستن که شب و روز جون می کنن تا یه پولی در بیارن بلکه بتونن مادر پیرشون رو یه سفر خونه ی خدا ببرن. آره جونم هنوز هستن. ولی دیدنشون و پیداکردنشون هنر می خواد. دلت رو صاف کن. رها، مثل کبوتر. بی شک می بینیشون. می بینیشون.

اینجا ایرانه          و هنوز خیلی ها ایرانی اند     حالا هر قرنی که می خواد باشه

عید غدیر مبارک  

این فقط یک نظر سنجی است

به نظر شماچگونه می توان در تحصیل آن هم در نظام آموزشی ایران موفق بود؟

اصلا موفقیت تحصیلی را چگونه  تلقی میکنند؟

به شدت منتظر نظرات شما هستم