یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ....
ای ... چه می شه کرد دیگه ... الان انقدر حالم گرفته اس که نگو. اصلا انقدر حالم بده که نمی تونم هیچی بنویسم. ولی به هر حال ...
به هر حال همیشه تو دنیا آدمای بی معرفت پیدا می شن٬ همین جور که آدمای خوبم زیادن. اما از شانس گند ما امروز مثل اینکه باید یه آدم بی معرفت می خورد به تور ما.
اول از دست اون عصبانی بودم ولی بعد که یه ذره گذشت تنها حسم این بود که برای خودم تاسف می خوردم ...
خداییش آخه اینه رسم جوونمردی؟؟؟
باشه اشکالی نداره ...